گفتگو با تروتسکی دربارۀ وضعیت جهان (۱۹۳۲) |
||
منبع: میلیتانت، جلد ۵، شمارۀ ۱۱، ۱۲ مارس ۱۹۳۲، صفحات ۱ و ۴. برگردان: آرام نوبخت در پایین مصاحبه ای را که رفیق تروتسکی با وساطت «سیمون و شوستر»، ناشران امریکایی آخرین اثر وی با عنوان «تاریخ انقلاب روسیه» با روزنامۀ نیویورک تایمز ترتیب داد، باز انتشار می دهیم. معرفی دیدگاه های وی- که همان دیدگاه های «اپوزیسیون چپ» است- در این جا به شکلی موجز و نافذ ارائه می شود، به طوری که هر خواننده ای بتواند با یک نظر اجمالی، خطوط کلی موضع ما و همین طور علل اولیۀ مبارزه ای که انجام می دهیم را درک کند و این نوشته بتواند با سهولت به عنوان نوعی راهنما یا کلید نسبت به سایر نوشته های حاضر رفیق ما و ادبیات «اپوزيسیون چپ» به طور کلی، خدمت کند. ارزیابی «برنامۀ پنج ساله» پرسش: لطفاً ارزیابی خود را از «برنامۀ پنج ساله» و چشم اندازهای اقتصادی پیش روی روسیه ارائه کنید. پاسخ: مسألۀ صنعتی سازی و به خصوص برنامۀ پنج ساله یکی از موارد اصلی اختلاف میان جناح استالین و «اپوزیسیون چپ» بود که به آن تعلق دارم. تا فوریۀ ۱۹۲۸، جناح استالین ضرروی می دید که قدرت خود را روی دهقان قوی متکی کند و از وادار کردن او به فداکاری به نفع صنعتی سازی امتناع کرد. بروکراسی به اصل اساسی برنامه ریزی خندید و گفت: «ما به باران وابسته هستیم، نه طرح و برنامه». در سال ۱۹۲۵، کتابی منتشر کردم با عنوان «به سوی سرمایه داری یا سوسیالیسم؟»؛ در آن اثبات کردم که با رهبری مناسب، صنعت می تواند سالانه ۲۰ درصد یا بیش تر افزایش داشته باشد. استالین و مولوتف این ارقام را خیالی محسوب کردند و «اپوزیسیون چپ» را به «مافوق صنعت گرایی» متهم نمودند. این نظرات سرسری دربارۀ تاریخ مسأله، برای بیان رویکرد من نسبت به برنامۀ پنج ساله کفایت می کند؛ من آن را گامی عظیم رو به جلو در توسعۀ نه فقط شوروی، که بشریت می بینم. پرسش: به اعتقاد شما توسعۀ «برنامۀ پنج ساله» امکان ساخت سوسیالیسم در روسیۀ شوروی بدون همکاری در راستای همین خطوط در باقی اروپا را تقویت کرده است یا تضعیف؟ پاسخ: این پرسش، مسألۀ سوسیالیسم در یک کشور واحد را پیش می کشد. اجتناب ناپذیری سوسیالیسم تاریخاً از این واقعیت ریشه می گیرد که نیروهای مولدۀ کنونی بشریت، با نه فقط مالکیت خصوصی بر ابزار تولید، که همین طور با مرزهای ملی کنونی در اروپا ناسازگار شده است. درست همان طور که پارتیکولاریسم (۱) قرون وسطی مانع تکامل سرمایه داری در عنفوان جوانی اش می شد، اکنون نیز سرمایه داری در اوج تکامل خود در محدودیت هایی که دولت های ملی تعیین کرده، درحال خفه شدن است. سوسیالیسم نمی تواند نیروهای مولده را در «تخت پروکروستس» (۲) دولت های ملی محدود کند. اقتصاد سوسیالیستی بر مبنای یک تقسیم کار جهانی توسعه خواهد یافت، که بنیان های قدرتمند آن را سرمایه داری از پیش پی ریزی کرده است. ساختمان صنعتی شوروی از نظر من جزئی از یک ساختار سوسیالیستی اروپایی، آسیایی و جهانی آتی است، و نه یک کلیت مستقل ملی. روسیۀ شوروی و جهان سرمایه داری پرسش: آیا روسیۀ شوروی وادار به نوعی مصالحه با سرمایه داری غرب، با این فرض که شاید بتواند یک تنه یک سیاست سوسیالیستی را دنبال کند، خواهد شد؟ چنین مصالحه ای چه شکلی به خواهد گرفت؟ پاسخ: «مصالحه» میان شوروی و نظام های سرمایه داری، نه مسألۀ آینده، که مسألۀ اکنون است. امروز این یک حقیقت است، هرچند نه حقیقتی ماندگار. روابط درونی میان اتحاد شورویِ منزوی و سرمایه داری جهانی چه گونه پیش خواهد رفت؟ در این جا انجام یک پیش بینی کنکرت، ساده نیست؛ اما به طور کلی می توانیم این گونه طالع بینی کنم: سرمایه داری اروپا به مراتب نزدیک تر به یک انقلاب سوسیالیستی است تا اتحاد شوروی به یک جامعۀ سوسیالیستی ملی. پرسش: چشم انداز روابط روسیۀ شوروی با دیگر کشورها در حوزۀ سیاسی در صورت محتمل بودن چنین مصالحه ای چیست؟ پاسخ: حکومت شوروی علاقه به حفظ روابط مسالمت آمیز دارد. خواست خود را به صلح اعلام داشته، و هنوز هم با هر ابزاری که در دسترس یک حکومت باشد، آن را اعلام می کند. آیا درست است که در پاریس آن ها طرح پیشنهادی شوروی به خلع سلاحی جهانی را اثباتی بر تمایلات متخاصمانۀ مسکو بدانند و از سوی دیگر اجتناب فرانسه برای برداشتن گام هایی به سوی خلع سلاح را تجلی تمایلات صلح طلبانۀ آن به شمار آورند؟ با این منطق، مطبوعات رسمی فرانسه، تهاجم ژاپن به چین را عملی متمدّنانه و مقاومت چین را عملی بربرمنشانه می دانند. بنا به این منطق، سارقین کسانی نیستند که وارد منزل دیگران می شوند، بلکه آن هایی هستند که از خود دفاع می کنند. هم نظر بودن با این رویکرد، دشوار است. رویکرد نسبت به رژیم استالین پرسش: رویکرد شما امروز نسبت به رژیم استالین چیست و چرا؟ پاسخ: برای پاسخ به این پرسش، شدیداً بین دو مفهوم مختلف تمایز قائل می شوم: رژیم شوروی به عنوان رژیم دیکتاتوری پرولتری و رژیم استالین که انحرافی بروکراتیک از رژیم شوروی است. با هدف تقویت و تکامل نظام شوروی است که من به مبارزه ای علیه رژیم استالین دامن زده ام. پرسش: آیا هنوز مرحلۀ فعلی انقلاب بلشویکی را «ترمیدور» می دانید و آیا دیدگاه شما به آن صورت که در اتوبیوگرافی تان آمده، با رویدادهای پس از خروج شما از روسیۀ شوروی تأیید شده است؟ پاسخ: من هرگر نگفته ام که مرحلۀ فعلی انقلاب، «ترمیدور» بوده است. مفهوم تاریخی «ترمیدور»، محتوای بسیار دقیقی دارد: به معنای تکمیل مرحلۀ نخست یک ضدّ انقلابِ پیروزمند است. ترمیدور در اتحاد جماهیر شوروی هیچ معنای دیگری نمی توانست داشته باشد جز به قدرت رسیدن بورژوازی- هرچند در شکلی نیمه پنهان- و متعاقباً تلاشی انقلاب اکتبر. من هرگز هیچ جا و هیچ زمان نگفتم که انقلاب اکتبر متلاشی شده است. این عقیده دائماً از سوی مطبوعات استالین به من نسبت داده می شود، آن هم برای مقاصدی که هیچ ارتباطی با منافع حقیقت ندارد. آن چه اظهار کرده و می کنم این است که بر پایۀ انقلاب اکتبر، یک لایۀ بروکراتیک قدرتمند رشد کرده است که در آن گرایش های ترمیدوری فعال و غیرفعال بسیار نیرومند هستند. هرچند پیروزی آن ها هنوز بسیار دور است. مقابله با این گرایش ها، شامل مبارزه برای استقلال حزب کمونیست، اتحادیه های کارگری و شوراها، و برای نظارت حساس آن ها بر بروکراسی، می شود. این عقیده پس از تبعید از روسیۀ شوروی در ذهن من شکل نگرفت؛ برعکس، این علت تبعید من بود. یک بروکراسی هیچ گونه حمله ای را به نقش رهبری خود تحمل نمی کند. خطر ذاتی در گرایش های ترمیدوری یک بروکراسی، کاملاً برای لنین روشن بود. او علیه این خطر در آخرین صحبت خود در کنگرۀ یازدهم حزب به سال ۱۹۲۲ هشدار دارد. آخرین مکالمۀ من با لنین به این مسأله اختصاص یافت. لنین پیشنهاد کرد که من با او بلوکی علیه آن بروکراتیسم بسازم که به اعتقاد او و همین طور من، در کانونش دستگاه دبیرخانۀ حزبی به رهبری استالین قرار داشت. دومین بیماری لنین از انجام این طرح جلوگیری کرد. دستاوردهای سوسیالیستی، زمینه را برای تضعیف بروکراسی مهیا می کند پرسش: آیا نیاز به تعدیل دیکتاتوری کمونیستی در روسیه هست؟ و چگونه باید تعدیل شود؟ پاسخ: این مسأله، رابطۀ تنگاتنگی با دو سؤال نخست دارد. لازم به ذکر نیست که دستاوردهای اقتصادی، اتحاد شوروی را بسیار تقویت کرده است. در عين حال، موقعیت دستگاه رسمی استالین را هم بسیار تضعیف کرده است. در این هیچ تناقضی وجود ندارد. در وهلۀ نخست، برای تمامی عناصر آگاه مردم اتحاد شوروی کاملاً روشن است که دستاوردها در حوزۀ صنعتی سازی و اشتراکی سازی تنها به این دلیل ممکن شد که بروکراسی استالین علیه مقاومت دست پروردگان خود، کولاک، که از واگذاری غلات به دولت امتناع می کردند، ایستاد؛ و بنابراین بروکراسی وادار شد که برنامۀ اپوزیسیون چپ را قبضه و اجرا کند. استالین با برنامۀ ما همان طور برخورد کرده است که «مکدانلدِ» حامی تجارت آزاد با برنامۀ حمایتگرای «ژوزف چمبرلین»؛ چمبرلین در دورۀ خود در نظرسنجی ها به شکلی ظالمانه زیر ضرب رفت. چمبرلینِ امروز (منظورم پدر است، نه پسر) در انگلستان به هر حال محبوب تر از مک دانلد است. مطمئناً چمبرلین مدت ها قبل مُرد. اما رهبران اصلی اپوزیسیون روسیه زنده هستند. راکوفسکی در «بارنائول» با دقت زیاد تمامی فرایندهای صنعت و سیاست در اتحاد شوروی را دنبال می کند. دلیل دوم و مهم تر تضعیف بروکراسی شوروی، در این حقیقت نهفته است که دستاوردهای اقتصادی نه تنها شمار کارگران روس، بلکه سطح فرهنگی، اطمینان شان به نیروی خود و احساس استقلال آن ها را افزایش داده است. تمامی این کیفیات و خصوصیات، به زحمت سر آشتی با قیمویت بروکراتیک دارد. با این وجود، دستگاه استالین در مبارزۀ خود برای سلطه، رژیم بروکراتیک را به شدیدترین حالت خود رسانده است. من می خواهم به طور اخص بر این واقعیت تأکید کنم که دستاوردهای اقتصادی، که اغلب در تاریخ رخ می دهد، جایگاه لایۀ حاکم را نه تقویت، بلکه برعکس تضعیف کرده است. من تغییرات مهم در روش های رژیم شوروی را مطلقاً اجتناب ناپذیر می دانم، و آن هم در آینده ای نسبتاً نزدیک. این تغییرات ضربه ای به دیکتاتوری بروکراسی استالین خواهد بود، و بی تردید مسیر را برای شکوفایی دمکراسی شورایی بر بنیان هایی که انقلاب اکتبر پی ریخته، پاک خواهد کرد. پیش بینی بازگشت به حزب پرسش: آیا مشتاق بازگشت به روسیۀ شوروی هستید؟ تحت چه شرایطی این ممکن خواهد بود؟ در آن صورت چه برنامه ای خواهید داشت؟ پاسخ: فکر کنم که تغییرات ذکر شده در بالا، بازگشت «اپوزیسیون چپ» به دخالتگری فعال در اتحاد شوروی را ممکن و اجتناب ناپذیر خواهد کرد. حمایت از برونینگ؟ - یک افترای استالینیستی! پرسش: گزارش شده است که شما، کمونیست های آلمان را به حمایت از حکومت «برونینگ»، به عنوان ابزاری برای به تعویق انداختن پیروزی هیتلریسم تشویق کرده اید. آیا این صحت دارد؟ چرا سیاست کنونی کمونیسم آلمان را نادرست می دانید؟ پاسخ: گزارش هایی با این مضامین که من کمونیست های آلمان را به حمایت از حکومت برونینگ تشویق کرده ام، البته نادرست هستند. مطبوعات استالین این طرح را به من نسبت داده اند، و ژورنالیست هایی که وضعیت را درک نمی کنند، این ایده را گرفته اند. من به کمونیست های آلمان پیشنهاد کردم که سیاست به اصطلاح «جبهۀ واحد» را پیش بگیرند. کمونیست ها می بایست به سوسیال دمکرات ها و اتحادیه های کارگری تحت رهبری آن ها، یک برنامۀ مبارزۀ عملی با همکاری یکدیگر علیه حملۀ فاشیست ها پیشنهاد کنند. توده های سوسیال دمکرات کاملاً صادقانه مایل اند به چنین مبارزه ای دامن بزنند. اگر رهبران امتناع کنند، خودشان را در پیش چشم توده های خود حقیر می کنند. اگر رهبران بپذیرند، توده ها در عمل فراتر از رهبران خواهند رفت و از کمونیست ها پشتیبانی خواهند کرد. هر کسی باید یاد بگیرد که از اختلافات درون اردوگاه مخالفین و دشمنان استفاده کند. تنها با سیاستی به این اندازه منعطف است که صعود قدم به قدم به بالا امکان پذیر می شود. استراتژی، هم شامل مانور می شود و هم حمله. کوچک ترین تردیدی ندارم که حزب کمونیست آلمان، با وجود مقاومت بروکراسی استالین، این استراتژی را خواهد آموخت؛ استراتژی ای که تنها با آن بلشویسم قادر به دست یابی به قدرت در روسیه بود. بحران کنونی: پیامدهای آن برای اروپا و امریکا پرسش: دیدگاه شما نسبت به بحران اقتصادی جهانی فعلی و الزامات آن برای نظم اجتماعی غالب چیست؟ آیا هنوز به دنبال انقلاب جهانی به عنوان پیامد احتمالی بحران هستید یا معتقدید که سرمایه داری بر بحران فائق می آید و وارد دوره ای از ثبات می شود؟ موقعیت روسیۀ شوروی در زمان ثبات چگونه خواهد بود؟ آیا بحران اقتصادی جهانی نیاز به تجدید نظر در سیاست های اقتصادی روسیۀ شوروی را پیش روی آن قرار نداده است؟ پاسخ: بحران اقتصادی کنونی، بی تردید تجلی این واقعیت است که سرمایه داری جهانی به عنوان یک نظام بیش از حد عمر کرده است. مسألۀ زمانِ تاریخیِ جایگزینی آن با یک نظام دیگر، البته به اشکال مختلف برای کشورهای مختلف و به ویژه برای بخش های مختلف جهان، تعیین خواهد شد. اروپای امروز، هیچ راه بُرون رفتی ندارد. اگر چه عملکرد اتوماتیک قوانین بازار به فروکش ملایم بحران در اروپا پس از یکی دو سال خواهد انجامید، اما بحران در زمان نسبتاً کوتاهی با نیرویی مضاعف بازخواهد گشت. نیروهای مولده درحال خفگی در سلول های ملی اروپا هستند. طرح ناشیانۀ «م. بریاند» برای وحدت اروپا، از آزمایشگاه رؤسای حکومت و دفاتر روزنامه ها پدید نیامده و هرگز هم پدید نخواهد آمد. طبقات حاکم، بحران را با نابودی بیشتر اقتصادی اروپا و تقویت سیاست های حمایت گرایی و میلیتاریسم درمان خواهند کرد. تحت چنین شرایطی، من هیچ چشم اندازی برای ثبات عمومی سرمایه داری اروپا نمی بینم. پرسش: موقعیت ایالات متحده را در وضعیت کنونی جهانی چه طور می بینید؟ پاسخ: فکر می کنم به دلیل بحران کنونی، سلطۀ سرمایه داری امریکا بر سرمایه داری اروپا همچنان به نحوی قابل توجه تر رشد خواهد کرد. به همین ترتیب، در نتیجۀ هر بحران، شما رشدی را در سلطۀ بنگاه بزرگ بر بنگاه کوچک، انحصار بر شرکت های منزوی می بینید. با این حال، این رشدِ ناگزیرِ هژمونی جهانی ایالات متحده، مستلزم تناقضات عمیق تر بیشتری هم در اقتصاد و هم سیاست جمهوری بزرگ امریکا خواهد بود. طبقۀ حاکم ایالات متحده با اِعمال دیکتاتوری دلار بر کل جهان، تناقضات تمام جهان را به بنیان سلطۀ خود وارد خواهد کرد. اقتصاد و سیاست ایالات متحده، بیش از پیش مستقیماً به بحران ها، جنگ ها و انقلاب ها در تمامی بخش های جهان وابسته خواهد شد. موقعیت «ناظر» نمی تواند مدت ها به طور رسمی دوام بیاورد. فکر می کنم که امریکا، عظیم ترین نظام میلیتاریسم زمینی، دریایی و هوایی را که بتوان تصور کرد ایجاد خواهد کرد. ظهور بی چون و چرای امریکا از دل «کوته بینی های محلی» قدیم خود، مبارزه برای بازارها، رشد تسلیحات، و سیاست جهانی فعال، تجربۀ بحران کنونی- همگی این ها به ناگزیر تغییرات عمیقی را وارد حیات درونی ایالات متحده خواهد گرفت. ظهور یک حزب کارگری اجتناب ناپذیر است. شاید با «ضرب آهنگ امریکایی» آغاز به رشد کند، به انحلال یکی از دو حزب قدیمی بیانجامد، همان طور که لیبرال ها در انگلستان محو شده اند. به عنوان جمع بندی، باید بگویید که اتحاد شوروی، از نظر تکنیکی امریکائیزه خواهد شد؛ اروپا یا شورویزه می شود یا به ورطۀ بربریت می افتد؛ ایالات متحده نیز از نظر سیاسی، اروپائیزه خواهد شد.
(۱) پارتیکولاریسم، نوعی تجزیۀ سیاسی طی دورۀ معینی از تکامل دولت فئودالی بود، به طوری که سنیورهای فئودال و شهرها برای حداکثر میزان استقلال سیاسی، اداری و قضایی تقلا می کردند. (۲) در اسطوره های یونان، «پروکروستس»، پسر «پوزیدون»، از یک دژ بر روی کوه «کوریدالوس»، در «جادۀ مقدس» میان آتن و الوزیس برخودار بود. پروکروستس تختی آهنین داشت که از هر رهگذری درخواست می کرد شب را روی آن به سر برد. سپس او کار خود را آغاز می کرد. اگر قامت رهگذر، کمتر از طول تخت بود، او را به قدری می کشید تا اندازۀ تخت شود؛ و بالعکس اگر میهمان او بلندتر از طول تخت بود، با مثله کردن بدن رهگذر او را برابر با طول تخت می کرد. هیچ کسی دقیقاً در تخت جای نمی گرفت، چرا که پروکروستس به شکلی محرمانه دو تخت داشت. طبق این اسطوره، «تخت پروکروستس» کنایه از قالبی تحمیلی است که هر چیزی باید خود را متناسب و منطبق بر آن کند. https://www.marxists.org/archive/trotsky/1932/xx/worldsit.htm |
||